من از عروس مجلس عروس ترم :دی
یک بخاطر وجود آرایش باعث این شده که هیچی نخورم و دارم رسما از گرسنگی می میرم :|
دو خواهرزاده هام کلی ذوق کردند و گفتند خیلی خوشگل تر از قبل شدم :دی و خیلی عروس و ناز شدم :دی
سه چشمم نزنین انصافا دوبار جون سالم به در بردم تا حالا دو بار سُر خوردم :|
چهار من آماده شدم ولی هنوز عروس آماده نشده :))
پنج ولی اگر بشه دعا کنین مثلا به این زودی زود عروس بشم خیلی خیلیی خوب میشه ^__^
شش : کفش عروس رو پوشیدم بلکه خدا خواست منم به زودی عروس شدم :دی
یادمه وقتی هنوز حج دانشجویی پذیرفته نشده بودم دمپایی های آبجیم رو
که باهاش حج رفته بود پوشیدم به نیت رفتن به مکه مکرمه ؛ بعد از چند ماه منم طلبیده شدم اونم حج دانشجویی^_^
حالا ایشالا به زودی هم عروس بشم :)))
دوستان خبری برای خودم نیست بخدا!!
+
احتمالا موقت طور
درباره این سایت