چند سال پیش وقتی رفته بودیم برای تحقیق در مورد دو شهید جنگ تحمیلی !
یکی از دوستانم یک خوابی به شهید دید که خبر از آینده بود.
جالب بود خبر از آینده دوستان من و خودم و البته زن داداشم بود !
تک تک اسم دوستان منو و اسم منو و زن داداشم میبره و میگه آینده شون چی میشه ؟!
بعد اون خواب داستان زندگی ف بود.
اولین اسم ف بود ! ف دختری خوب و مهربون که مشکلاتش حل شد و به سر و سامان رسید و
متاهل شد و الان خدا رو شکر زندگی خوب و خوشی داره.
دومیش ی بود ! ی قبلنا یه دختر آزاد بود که باید یه سری کارها رو انجام میداد بعدش حالش خوب میشد بعدم ازدواج میکرد!
مو به مو همه کارها رو انجام داد الانم متاهله !
سومیش دال بود دال هم به فاصله خیلی کم متاهل شد و الان خدا رو شکر زندگی خوب و خوشی داره.
چهارمیش نون بود نون هم با یه سری مشکلات جنگید و خدا رو شکر هفته دیگه ایشالا عقدشه !
موند پنجمی و ششمی !
نمیدونم من پنجم میشم یا دوستم ؟!
ولی امیدوارم من پنجم باشم :))
دوستم هنوز جوانه و حالا حال ها وقت داره !
تو این حین اشاره ی هم به یکی از زن داداشام بود که اونم ایشالا اگر خدا بخواد سال دیگه به حاجت دلش کامل خواهند رسید.آمین
دعا کنین من پنجمی باشم :))
اونوقت شیرینی تون محفوظه :)
درباره این سایت