داشت تو تلویزیون میگفت :
موقعی که حالمون خیلی بده و نمیشه با هیچکی حرف زد با پدر و مادرهامون حرف بزنیم و درد دل کنیم !
داشت میگفت
پسرها با پدرهاشون خلوت میکنن و حرف میزنن
دخترها با مادرهاشون .
و من چشمم به تابلوی مادر که تو هال پذیرایی بود خورد و یه افسوس از ته دل
به چهره ی مادر نگاه کردم و گفتم
تو که نیستی من باهات درد دل کنم و توام منو با حرفای مادرانه آروم کنی !
قد یه عمر باهات حرف دارم اما نیستی که من بگم ! حتی منم سر مزارت نیستم که باهات
قشنگ خلوت کنم و حرف بزنم !
درسته همه کس و همه چی رفتنی است و فقط و فقط یه نفر هست و می مونه !
یه نفر که از رگ گردن بهمون نزدیکه ! اینا همش درست میدونم خدا هست و تنها کسی که برای آدم می مونه خداوند متعاله !
اما خارج از این حرف گاهی منِ آدمم دلم فقط مادرم رو میخواد ! فقط مادر.
خدا جاش تثبیت شده است و تو قلب و دلمون جا داره !
حتی رفیق هم جای خودش رو داره ! مادر هم جای خودش .
بقول مادرم هر گلی یه بویی داره !
گلی بنام مادر هم بوی خاص خودش رو داره ولی چه سود که دیگه گل خوشبوی مادر در کنار
خودم نمی بینم.
درباره این سایت